محل تبلیغات شما
می‌نویسم و اشک‌هایم. از چیزی که لابد برای تو حماقت بود و برای من اما نیاز. نیاز به دوست‌داشتنت. حرف‌زدنی مجازی که بی‌پاسخ، محکوم به بلاک شدن بود و باز شماره‌‌ای دیگر و باز هم بلاک. بلاک، بلاک. کم آوردی و آخر به آن تنظیماتِ لعنتی پناه بردی تا برای همیشه از من خلاص شوی. حالا حتا نمی‌توانم با وارد کردن شماره هم پیدایت کنم. آهنگ بفرستم، حرف بزنم و بلاک. شب‌ها را که نه، سپیده‌دم ها را با ترس درونیِ وحشتناکی به خواب می‌رفتم.

پاستا با طعم شولوخوف و مغزهای کوچک زنگ‌زده

تلاش برای هم‌آغوشی با پیکره‌ی حتا سردِ واقعیت

بنویس با چشمای خیس

بلاک ,باز ,هم ,بزنم ,بفرستم، ,حرف ,و باز ,بود و ,شماره هم ,کردن شماره ,وارد کردن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجموعه مقالات اشرف رشیدبیگی آموزش مطالب جغرافیایی